English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6345 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
an a for a position U درخواست دهنده برای کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
applicant U درخواست دهنده
applicants U درخواست دهنده
HTTP U دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
cues U پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
cue U پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
appeal [to] or [for] U درخواست [برای] [استیناف در دادگاه]
application [for something] U درخواست نامه [برای چیزی]
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
referral order U درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
reverses U سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversed U سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse U سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversing U سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
status U سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
drive U حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drives U حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
retards U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retard U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
prognosticative or ticatory U خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
QBE U زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
shoot the gap U حمله بین محافظان خط برای رسیدن به توپدار یا پاس دهنده
wait time U خیر بین یک درخواست برای داده و ارسال داده از حافظه
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitioned U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions U درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand U درخواست بیش از حد درخواست اضافی
requisitioning U درخواست کردن درخواست وسایل
requisition U درخواست کردن درخواست وسایل
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
rah rah U دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
request U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting U درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call U درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
requests U درخواست اماد کردن درخواست کردن
quantity equation U معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
tender U درخواست
suit U درخواست
claim U درخواست
requested U درخواست
solicitation U درخواست
tendered U درخواست
suits U درخواست
tenderest U درخواست
requests U درخواست
claimed U درخواست
requesting U درخواست
tendering U درخواست
suited U درخواست
request U درخواست
claims U درخواست
application U درخواست
postulate U درخواست
postulated U درخواست
requisitioning U درخواست
postulating U درخواست
requisitions U درخواست
postulates U درخواست
requisition U درخواست
d. of a request U در درخواست
applications U درخواست
claiming U درخواست
indents U درخواست
enquiry U درخواست
indenting U درخواست
demand U درخواست
on request of which [at his request] U به درخواست او
supplication U درخواست
requisitioned U درخواست
imploration U درخواست
appealed U درخواست
requistion for money U درخواست
appeals U درخواست
indent U درخواست
demands U درخواست
appeal U درخواست
demanded U درخواست
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
applicants U درخواست کننده
applicant U درخواست کننده
writ of subpoena U برگ درخواست
implore U درخواست کردن از
imploring U درخواست کردن از
rrayer U درخواست التماس
entreat U درخواست کردن
on call U بنا به درخواست
implores U درخواست کردن از
implored U درخواست کردن از
speak for <idiom> U درخواست کردن
entreating U درخواست کردن
toa for a job or position U درخواست کارکردن
supervisor request U درخواست نافر
supplicate U درخواست کردن
entreats U درخواست کردن
put in for something <idiom> U درخواست چیزی
fire message U درخواست اتش
entreated U درخواست کردن
declaration of intention U درخواست تابعیت
request signal U علامت درخواست
demandant U درخواست کننده
purchase requisition U درخواست خرید
demand code U رمز درخواست
pray U درخواست کردن
prayed U درخواست کردن
praying U درخواست کردن
prays U درخواست کردن
requisition line U خط درخواست اماد
call for fire U درخواست اتش
requisition number U شماره درخواست
basic requisition number U درخواست اولیه
pleader U درخواست دادن
plead with U درخواست کردن
to g. any one's request U درخواست کسیراپذیرفتن
demanded <adj.> <past-p.> U درخواست شده
claimed <adj.> <past-p.> U درخواست شده
asked <adj.> <past-p.> U درخواست شده
asking and ordering U درخواست و سفارش
applicator U درخواست کننده
document number U شماره درخواست
request U درخواست می کنم
solicit U درخواست کردن
stock requisition U درخواست کالا
appeal for tenders U درخواست مزایده
solicited U درخواست کردن
applying U درخواست دادن
applying U درخواست کردن
demand U درخواست مطالبه
demand U درخواست کردن
round robin U درخواست کتبی
demands U درخواست کردن
demands U درخواست مطالبه
demanded U درخواست کردن
demanded U درخواست مطالبه
requesting U درخواست می کنم
requests U درخواست می کنم
inquiries U اسستسفار درخواست
inquiry U اسستسفار درخواست
to make an application [to apply] U درخواست کردن
requested U درخواست می کنم
apply U درخواست دادن
solicits U درخواست کردن
applies U درخواست کردن
excess demand U درخواست مازاد
d. note U درخواست پرداخت
applies U درخواست دادن
at the request of U به خواهش [به درخواست]
soliciting U درخواست کردن
apply U درخواست کردن
basic requisition number U درخواست ابتدایی
application form U برگ درخواست
materials requisition U درخواست مواد
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
repleader U درخواست تجدیدنظر استیناف
requisitions U درخواست رسمی کردن
to ask too much U بیش از حد درخواست کردن
requisitioned U درخواست رسمی کردن
call for fire U درخواست اتش کردن
to solicit an office U درخواست ازیک شرکت
on request U وقتی که درخواست بشود
requisition U درخواست رسمی کردن
requesting unit U یکان درخواست کننده
indents U سفارش درخواست کردن
on call U اتشهای طبق درخواست
on application U در زمان [حالت] درخواست
indent U سفارش درخواست کردن
modification work order U برگ درخواست نوسازی
indenting U سفارش درخواست کردن
to apply for leave U درخواست مرخصی کردن
requisitioning U درخواست رسمی کردن
initial fire request U درخواست ابتدایی اتش
debt enforcement U درخواست طلب وصول
to grant an application U درخواست نامه ای را پذیرفتن
to reject [refuse] an application U درخواست نامه ای را رد کردن
pleadable U قابل درخواست دادن
by popular [demand] request U درخواست توده پسند
to a oneself for help U درخواست کمک کردن
proposal form U فرم درخواست بیمه
boned U خواستن درخواست کردن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com